روزهای باهم بودن من وتو...
سلام نازگلم سلام پسل بازیگوشم سلام حلال دلتنگیای من فدای ورجه وورجه هات گل مامان کی میشه ببینم که کنارم خوابیدی و وول میخوری و صدا درمیاری از خودت عسلم دردای فیزیکیم با هربارفکر به بودنت کنارم از ذهنم پاک میشه پسر نازنینم امیر عباس مامان ، درد معدم که دوهفتس انگار یه لقمه گنده تو گلوم گیرکرده ، درد کمرم که وقتی میشینم به زور میتونم پاشم وشبا به هرطرف میچرخم درد میکنه ، درد رگهای پام که منقبض میشن وتو خواب وبیداری دردشو حس میکنم و گاهی هم سردرد و بی حالی و به اضافه دلتنگی برای خونه ی پدری طوریکه جدیدا هرکی رو میبینم همسن باباست گریم میگیره هرکی رو میبینم میره خونه مامانش گریم میگیره نه من به این غربت عادت بکن نی...