امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

پیشاپیش سال نو مبارک

سلام به بارونکم سلام به امیدهای سال ٩٢ که هنوزم برام تمومی ندارن سلام به روزهای خوبی که گذشتن و خداحافظ خاطرات تلخ ٩٢ انشاالله سالی سرشار از زیبایی و شادی برای همه ی شما دوستای گلم باشه   انشاالله تعطیلات به همتون خوش بگذره ممنون که این مدت کنارم بودید ممنون که دلداریم دادید ممنون با خنده هام خندیدید و باگریه هام اشک ریختید خیلی هاتون رو حتی به عکس هم ندیدم اما وابسته و دلبستتون شدم دوستانی که ناخواسته رنجوندمتون ببخشید وحلالم کنید لحظه سال تحویل از همتون التماس دعا دارم اگر لایق بودم برای تک تکتون دعا میکنم منو یادتون نره حلالم کنید هفته دیگه انشااله راهی هستیم فعلا نمیدونم تاکی می مونیم فقط میدونم تا١٦ ...
20 اسفند 1392

من اومــــــــــــــــدم...

  سلام به بارونکم سلام به همه دوستای گلم دیگه داشتم سکته میکردم که نت نداشتم دلم واسه وبم وهم شما دوستای گلم تنگ شده بود که بالاخره امروز درست شد. حالم خوب شد ومشکلی نبود شکرخدا ولی سخت گذشت اما تا اونجا که تونستم نزاشتم بدنم ضعیف بشه و هادی یکم تو خرج افتاد. واما خونه تکونیم این جمعه دیگه تمومه انشاالله خدا هادیمو ازم نگیره که بیشتر کارارو اون انجام داد فرشامو جمعه میارن و میندازم وبه سلامتی با پاکیزگی میریم به استقبال سال نو... تعطیلات قرارشد بریم جنوب خونه خواهرم اما چون دیر تصمیممون قطعی شد برای 28 ام بلیط نبود وهمه پیش فروش شده بود و تا 4 عید هیچ بلیطی حتی برای شهرهای اطرافش هم نبود خیلی بهم ریختم گفتم د...
14 اسفند 1392

ولنتاین ما اینگونه گذشت...

سلام به بارونکم ناز گلم که دلت نیومد منو بچزونی و با اومدن به موقع پری نزاشتی امید واهی بگیرم الله مع الصابرین دیروز تکلیفم با لکه های صورتی مشخص شد رنگی که حسرت دیدن دوتا نازکش تو بی بی مدتهاست به دلم مونده .بازهم شکر خدا که تنبلی تخمدانم داره برطرف میشه و سر روز 28 پری خانم تشریف میارن وهربارش هادی با یه لبخند میگه مبارکه... ولن ما پنجشنبه برگزارشد خیلی وقت بود دلم یه هیاهو میخواست روز تولدمو که اصلا دوست نداشتم وفقط بخاطر هادی گذروندمش اونم بایه لبخندی که خودم باورش نداشتم/ طبق روال همیشه پنجشنبه 1 از سرکار اومدم وبرگشتی رفتم خرید کادو خیابونا ومغازه ها پر بود از جمعیت و تمام عروسکا از ورودی مغازه ها آویزون شده بودن و اکث...
29 بهمن 1392

ولنتاین همه ی عاشقا مبارکـــــــــــــــــــــــــ

جمعهــــــــــــــــــــــــ عید همه عاشقای دنیا چه اونایی که با عشق شروع کردن چه اونایی که دارن با عشق زندگی میکنند مبارک. و عشق خودم که ٧ سال واسه بهم رسیدن جنگیدیم و بالاخره پیروز شدیم تو نامزدی و عقد کلی بخاطر هم از هم دور افتادیم و حتی سه ماه یک بار همدیگررو نمیدیدیم   وخیلی با سختیگیری بزرگترها پیش هم بودیم عشقی که از داشتنش به خودم میبالم عشقی که خیلی روزهای تلخ وشادی باهم داشتیم عشقی که میخوام سایش یه عمر بالای سرم باشه هـــــــــــــــــــــــــــادی عزیزم این روز رو پیش پیش بهت تبریک میگم   ...
24 بهمن 1392

روزهای انتظار...

 سلام نازنینم عشق بی همتایم دلم رعد باران میخواهد سوی غم هایم دارد توی درز دلم را پاره میکند روزهای انتظار دارند کند میگذرند مامانی دلم درد ودل میخواهد یک عالم حرف توی حنجره ام عفونت کرده میخواهد خوب شود باکبسول آمدن تو حواشی ذهنم خسته است چند روز بیشتر به اینکه بدانم وضعیتم چه میشود نمانده بازهم سرم بامخ میخورد زمین؟بازهم دست روی زانو میگذارم وازنو؟یا اینکه شما حضورت را اعلام میکنی؟ با من حرف بزن رویای صورتی من ... بگو مادر جان چند روز دیگر به انتظارت مانده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم توی این غربت پوسید دلم از تکرار روزهایم به تنگ آمد دیروز از پل هوایی خواستم برم بالا یهو یه پسربچه ی کوچولو اشتباهی دستمو خواست بگیره وگفت ما...
21 بهمن 1392

یک شب خوب وشروع یک روز برفی

سلام بارونکم سلام امید واقعی من که کنج آسمون به کمین یه معجزه نشستی. خشگلم تو نانازترین نی نی عزیزم دیروز وقتی مطمعن شدم دوستم حال روحیش خوب شده منم بهتر شدم چون شام داشتم غروب بعد کار رفتم مغازه دوستم نسرین هوا سرد بود اما به این سرزدنها دل خوشم منکه اینجا کسی رو ندارم بهش عادت کردم. تا قبل حرکت بابای کوپولت اونجابودم بعد که گفت راه افتاده رفتم خونه غذاروگرم کردم بخاطر مهمونی شب قبلش وشب نشینی خوب استراحت نکرده بود به همین خاطر بعد شام جلو تی وی خوابش برد ونوبت ظرف شدنشم افتاد گردن خودم. ظرفارو شستم وجمع وجورکردم بعدش از خودم پذیرایی کردم ومیوه وتخمه ولواشک خوردم هم با دوستم بامسج صحبت میکردم. ساعت 11 آقارو بیدارکردم که ...
15 بهمن 1392

تقدیم به شریک زندگیم تپش قلبم

سلام چشمه ی جوشان زندگیم/ببخش تمام این ماه ها پستی برایت نگذاشتم و خوب حس کردم کمرنگ شدن قدم هایت را در این وب/عزیزم برای نامه ی پر از مهر صبحت مرسی عشقم فدای یک تار مویت که هر روز عاشقترم میکنی/ فدای سردردهایت فدای درد دندانت که تحمل میکنی و من حریفت نیستم تا ترمیمش کنی/ بمیرم برای ذهن آشفته ات که درگیر این کسری لعنتی شده/ عشقم فریاد میزنم اگر تمام این 3 سال و7 ماه را اگر هرچه برای زندگیمان جمع کردیم کسر بیاری با جون ودلم عاشقانه فدای یک لحظه دیدن لبخندت میکنم/ تو دنیای منی و من بی شک بدون تو میمیرم این را همه میدانن توهم میدانی عمرم/ مرا بخاطر تمام بد خلقی هایم ببخش مرا بخاطر آرزوی بزرگم ببخش تو تکیه گاهم نیستی تو خود مفص...
14 بهمن 1392