روزهای سرد بی تو...
. هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست ،که من کال ماندم و به تو نمی رسم ! سلام بانو چطوری بارونکم خانم رویایی من بازهم دستهامو میکشم روی موهای لخت وبلندت بازهم دلم رو به دیدن شقایق لب هات امید دادم بازم نگاه رویاییت رو تو ذهنم زنده کردم تو نیستی وهستی عسلکم...مثل موج دریا که میاد محکم به صخره میزنه تا خودشو به ساحل برسونه میام واونقدر به صخره ی سرسخت زندگی میزنم تا به ساحل برسم و بغلت کنم مامانی فدای چشمهای فندقیت بانو... روزهای سرد زمستون هم دارند پشت سرهم سپری میشن از ماه دی متنفرم دی یعنی سرما یعنی برف ویخ یعنی 16 دی روزی که دایی ابوذر واسه همیشه از بسترش خداحافظی کرد آه هنوز هم بعد از این همه سال اشک تو چشمام ج...