ششمین سالگرد یکی شدن
سال 87 بود 28 اردیبهشت که رسما نامزد شدیم و فرداش یعنی تو همچین روزی ساعت 4 بعداز ظهر خونه ی پدری با لباس عروس و روبه روی یه کیک شبیه قلب که حروف اول اسم هردومون روبه لاتین روش نوشته بودن و گیلاس خوری پر از عسل که داخل یکیش کره بود وچند تخم مرغ به نیت بچه دارشدن زیر میز عقد و دسته گل هدیه ی خاله ی هادی و دو نشان عشق که ست بودنشون به زیباییشون اضافه میکرد و آینه وشمعدان و قرآن که همه با ربان تزیین شده بودن و میز ی که با یک طور گل بهی چروک و حالت دارشده بود و ظرف میوه و بستنی و شیرینی وشکلات و گلی که با سلیقه خودم سفارش داده شده بود. همه چیز مهیا بود دوست صمیمی ام هم دعوت بود که بعده...