ارتباط شما و بابایی
شب جمعه رفتیم اقدسیه خونه ی دایی علی خیلی خوش گذشت مخصوصا به بابایی چون تونست تو استخر
حیاطشون دلی از عذا دربیاره و به تلافی نرفتن به مرخصی ومسافرت شمال کلی شنا کنه شبم همونجا موندیم
صبح بابایی متوجه شما شد جزییاتو نمیشه نوشت ولی این اولین ارتباط شما بود عزیزم.
صدای قلبتو میشه با گذاشتن دست روی شکمم هم فهمید تکون که میخوری دلم یه حالی میشه رویایی
ولی تا میخوام دست بزارم رو شکمم تا لگداتو بادستم لمس کنم لوس بازی درمیاری مامانی ودیگه تکون
نمیخوری ومن راضی میشم فقط به نگاه کردن حرکاتت روی شکمم/
بازم مثل هربار این حسو برای همه ی مامانای منتظر دعامیکنیم که انشااله خودشون بچشن طعم
شیرین و دل نازده ی مادری رو ...
دوستت دارم وفادارم/این هفته میریم مرخصی پیش مادرجون وسه روز می مونیم انشااله/
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی