مهمونی...
سلام پسر نازم چطوری مامانی ؟چطوری امیرعباسم ؟عشق مامانی هر روز داریم کلی باهم گپ میزنیم من فدای چرخشای تو الهی همیشه واسم بمونی ناناز مامان .دارم تو اتاقت تجسمت میکنم تو خونه تجسمت میکنم لحظه به لحظه تو ذهنمی انگار غیر تو دیگه چیزی نیست بعداز ظهر پنجشنبه سمیه جون دوستم با مامان و خواهرش ودخمل 11 ماهه نازش اومدن خونمون کلی از شما حرف زدیم نازنین زینب خیلی ناز وشیطون شده ماشااله قبل اومدن بابایی رفتند بازم از کرج گلایه رسید ه بود چرا...