امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

عزیزکم قطره بارانم ببار..

1392/6/4 13:04
425 بازدید
اشتراک گذاری

 درتو پایانی نیست

ببار وتطهیرم کن

ببار وآغازم باش میان خشکی فاصله های آهارزده

میخکوب غم وتنهاییم مامانی

ببار وآرام کن سایه کشیده روی حسم را

ببار تنشه بوییدن تن پوش آبیت مانده ام

تورا از کدام سمت جز آسمان بجویم بارانکم

سوسوی این تنهایی دارد میشود سوهان جان

بگو توراببارد برمن خدایی که شرمنده لطفش مانده ام

بیا مطهره ام بیا آه شبهای بغض آلودنشسته بر تنم

تنم حوصله زمین را درک نمی کند

گنجایش مادرانه میخواهم بارانکم

از طلوع صبح به غروب دغدغه میخواهم بارانکم

برمن ببار تا به تو بگویم این دل از وسعت حضورت بی منتهاست نازکم...

 ببار

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان پارساجونی
4 شهریور 92 13:32
سلام عزیزم از روی پشت بوم خونمون گلدسته های حرم امام مهربونیها پیداست ومن هر وقت پارسا وروجک رو میبرم اونجا تا دوچرخه بازی کنه سلامی هم از روی ارادت به امام مهربونم میدم وتازگی میان این سلامها چه از دور وچه از نزدیک و در حرم - دعاییست که برای شما از ته قلبم میکنم امیدوارم به زودی خبرای خوش ازتون بخونیم


سلام فدای تو وپارسای عزیزم اشکم سرازیر شد ممنون گلم یک دنیا خداروشکر که آقام تورو واسطه سلامم کرد الهی زنده باشی.بازهم التماس دعا
چشمه
4 شهریور 92 17:19
باران خانمی نوشته هایت را که میخوانم میبینم با قبل ها خیلی فرق برداشته . ادبی اند اما ؛ مو را بر تن سیخ میکند . دوست داشتی بنویس اینچنین ولی من طاقت خواندنش را ندارم و دلم میگیرد . منم دل دارم باران . غمگین شدم این دم غروبی . قربانت چشمه



...

سحر
4 شهریور 92 23:39
سلام باران جان شرمندتم که نمی تونم زود زود به وبت سر بزنم و نظر بذارم ولی بیادتم


سلام سحرم من بیشتر نگران خودتم گلم زودتر سرپا شو وبازم امیدت به خدا باشه.ممنون که اومدی