امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

عزیزکم منو ببخش

1392/7/14 16:30
759 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام دردانه من چه میکنی با رنجی که در من میبینی حتما نخواهی بخشیدم که خودم مانع بودنت شدم

تمام تورا فریاد زدم نیامدی ودرخیالمی وحالا به چه روی از توی عزیز بی گناهم بخواهم بیایی به دنیای غمم

چه کردم باتو عمرمن.

شایسته ات نبودم؟

صدای قلبم را میشنوی بازهم کف دستم خیس است

حالم خوش نیست وگمان میکنم خسته ام از خودم

وانمود کنم که خوبم وقتی نیستم دردت به وجودم مبادا گمان کنی غمنامه مینویسم

فقط آمدم بگویم

اگر این روزهابدشدم بددیدم بدکردم تو ببخش

بگذار به حساب رنجی که از تمام بچگی تا به الان کشیدم

قربانت جرعه وجودم

من میدانم تو همان امیدی هستی که لحظه آخر به دادمن میرسی.

تو بخند عزیزکم همه غمها مال من تو بخند وفراموش کن این روز هارا

 

تو آخرین طبیبی

که لحظه های آخر

به داد من رسیدی

تو نوری از خدایی

که پیغام خدا را

به گوش من رساندی

به روح من دمیدی

زیباترین بهاری

پایان انتظاری

برای من تنها

تو یک حریم امنی

تو بهترین دوایی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان نخودی
14 مهر 92 23:51
سلام عزیزم نبینم غصه داری شما عزیزم خدا مارو میبینه که چشم انتظاریم عزیم فرشته های کوچلومونم میدونن عزیزم زود میان عزیزم چشم بهم بزنی باید عروس دامادشون کنی به امید اون روزها
مامان پارساجونی
15 مهر 92 0:16
خیلی مطلبت با احساسو قشنگه ولی خوب مثل همیشه بهت میگم امیدت بخدا باشه هروقت صلاحتون باشه قسمتتون میشه عزیزدلم خدای مهربون همیشه بهترینها رو برای بنده های خوبش میخواد
سحر
15 مهر 92 10:51
بارانم نبینم غمتو.... پایان شبه سیه سفید است
الناز
15 مهر 92 13:28
باران جون ما همگی منتظریم... متنت خیلی زیبابود...به قول ما منتظرا غصه واسترس قدغن و تعطیل....امیدوارم باش خدابزرگه یاعلی
مامان پارساجونی
15 مهر 92 15:13
چرا پیش من نمیای؟؟
نیلوفر
15 مهر 92 15:32
عزیزم به وقتش میاد. این حرفها رو میزنیم که دلمون آروم بگیره ولی میدونیم که میاد. هرچند انتظار سخته. موفق باشی باران جون