امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

تقدیم به مادرم که ماه هاست روی ماهش را ندیدم

1392/5/31 10:11
321 بازدید
اشتراک گذاری

همین دیشب صدایش را شنیدم از کجا فهمید خسته ام نمیدانم یعنی

 مادر نشدم که بدانم اصرارش برای رفتنم فایده ای نداشتبمیرم برایش

 او که نمیداند من بهانه نمی آورم وفقط نمیتوانم بروم نمیتوانم چشمه

 را وکارم را وتلاش برای بارانکم را بگذارم وبروم حتی برای چند روز...

اصلا شاید به قول چشمه لج کرده ام با تمام دنیا و میخواهم فقط در

 خلوت باشم من باشم وحرفهایم ویک دنیا آدمهایی که می آیند

درسکوت برایم حرف میگذارند.

این ماه هم در انتظارت خسته نشدم وباز نشسته ام به انتظار و چشم

 به آسمان دوختم تا بیایی خدایـــــــــــــــــــــــــافقط یک قطره....

آقا فقط یک قطره...ازبارانت برای من میشود؟

وقت دکتر دارم امروز اما نمیشود که بروم...چشمه فقط سکوت

 میکند...میترسم از سکوتش...........بارانکم صدای رعد وبرق میخواهم

 بیا وبشکن این سکوت را بیــــــــــــــــــــــــــــا...

 

مادرم

 

پسندها (1)

نظرات (3)

چشمه
31 مرداد 92 11:56
parisa
31 مرداد 92 12:10
سلامتی باران خانم که قلب پاکی داره مطمنئم خدا جوابش رو میده


سلام ممنون که سرمیزنی.
سارا
4 شهریور 92 13:29



سلام سارا جونم ملسی اومدی گلکم خوشحال میشم نظرتو تو وبم ببینم فدای تو