امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

وحالا یک شعر از چشمه

1392/7/7 16:03
272 بازدید
اشتراک گذاری

 

 يادت نرود .
بغضي از نو ؛
لايه هاي خجالت و شرم
اشغال مي كند تمام حجم حنجره ام را
چيزي شبيه
ترس
ته دلم نطفه مي بندد
مي لرزد دستهايم
دهان باز مي كند زمين
مي بندم چشمهايم را
آن هنگام كه هواهم نفس مي كشد
تو اينجايي درست كنار من
زنجيرِ زجرهابند مي شود انگشتانم را . . .
در خود شكستن تجربه كه مي شوم
در ناخودآگاه ضميرم
پرستويي راه گم مي كند .
در خم كوچه اي نشسته ايم ؛
همچنان
يادت نرود را طرح مي زنيم
به خيالمان
تاشايد تمام مرا
با تو بودن
هزار بار
بادفريادش مي رود آنجائي كه تو نشسته اي
به خاك . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

چشمه
7 مهر 92 16:22
آخ که از بغض های در گلو مانده چه بگویم نازکم بارن . . . واقعا از بغض نمیتوانم بگویم که برایم بسیار زیباست و اگر بخواهم برایش بنویسم از من قهر خواهد کرد و میرود دنبال کار خودش ودست دوستی اش را بهانه میدهد و . . .باز هم سه نقطه که انگار بغض است برایم . بهانه همیشه خوب نیست و شاید خیلی خوب باشد چرا همه ی کودکان به بهانه ی گریه طلب آب و نان میکنند . کاش ما هم کودک بودیم . نه کاش نوزاد بودیم و فقط به گریه اکتفا میکردیم و همه را به شیرینی از خود میرنجاندیم . با گریه شبشان را حرام میکردیم بزرگتر ها را اما خودم دوست ندارم که . . . بگذریم باز هم سر خواهم زد باران .


دلت باران خودت باران ونفسهایی که پشت شیشه باران زده هو میکشن چه کنم چشمه من بااین همه درد وامانده که نمیگریزن از سوسوی پنجره زندگیمان خلاصه بگویم من تورا بس نیستم باورکن
نفیسه
7 مهر 92 18:38
خیلی قشنگ و با احساس بود
وباز عزیزم از وقتی شکل موست رو عوض کردی من نمیتونم برای پست جدید نظر بدم نمیشه یک کاریش کنی


الان که نظر گذاشتی همه هم میزارن پس مشکل کجاست
مامان نخودی
8 مهر 92 0:05
سلام عزیزم چه بابای هنر مندی داره نی نیتون خیلی قشنگه بود


فدای روی ماهت گلم
مامان پارساجونی
8 مهر 92 0:50
به به!!!!!!!!!!!1 عجب زوج شاعر واهل دل وخوش ذوقی خدا حفظتون کنه برا هم


مرسیییییییییییییییییییییییییییییییی