امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

یه تعطیلی تلخ

1392/8/4 10:32
380 بازدید
اشتراک گذاری

امیرعلی

سلام این امیرعلی برادرزاده همسرمه خدا دوباره بهمون برگردوندش

چهارشنبه ازکرج داشتند میرفتن همدان که نرسده به همدان ماشینشون

چپ میکنه وبا ١٠ تا ملق میره تودره خواهرجاریم فوت میشه امیرعلی دست

وپاش میشکنه خواهرزاده جاریم لگنش میشکنه وخواهر بیچارش تو بیمارستان همون شب

تموم میکنه/هرکی ماشین رو میبینه میگه معجزه بوده ایناهم زنده موندن

الهی بمیرم خواهرزاده جاریم هنوز نمیدونه مامانش فوت شده وهمش سراغشو میگیره١٥ سالشه

اما خیلی بچه تراز سنشه.

تمام این دوروز بیمارستان بعثت همدان بودیم ودیشب حدود ٢ بود رسیدیم خونه

اما همش صدای گریه جاریم مراسمشون همش تو گوشم وجلوچشممه خیلی سخته خدابهشون صبر

بده حکمت خدارو شکروهزاران بارشکر که امیرعلی عزیزم وقتی ازماشین بیرون میپره

فقط دست وپاش میشکنه.جاریم باوجود پای زخمیش بیتاب رفتن به مراسم خواهرش بود

تلاش ماهم برای نرفتنش فایده نداشت دستشو انداختم دور گردنم وتا آخر مراسم باهاش

بودم وبعدش باهم برگشتیم بیمارستان خیلی سخته خواهرش جلو چشماش مرده

اینطرف گریه میکردن وطرف دیگه که میرفتن پیش خواهرزادش میخندیدن ومشکیشون رو درمیاوردن

طفلی باسنش از دو طرف شکسته تک بچست واز اون بچه هاییه که شبا پیش مامانش میخوابه

وبه مامانش شدید وابستس.

نمیشه به خدا بگی چرا وفقط باید بگی شکر انشااله اون آمرزیده بشه واینا هم که هستن صبور بشن

برای امیرعلی وسعید دعاکنید زود خوب بشن،وخواهش میکنم مراقب خودتون باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان پارساجونی
4 آبان 92 11:22
آخ آخ آخ چقدر وحشتناکخدا بهشون صبر بده امیدوارم که امیرعلی و سعیدم خیلی زود خوب بشن و صبور باشن برای این اتفاقی که افتاده واقعا سخته

ممنون عزیزم خدا به هیچکی این روزای اونارو نشون نده

اب نبات
4 آبان 92 12:18
خدایا شکرت ..خیلی ناراحت شدم وااااااااای خیلی سخته خواهرش جلوی چشماش جان بده مخصوصا بچه اش الهی خدا برای کسی نیاره ان شالله جفتشون زود زود خوب شن ..براشون دعا می کنم


ممنون خانمی.انشااله
مامان ریحان
4 آبان 92 13:00
وای خدا جون..... خیلی ناراحت شدم خیلی سخته خیلی.....خدا واسه هیچکی این روزا رو نیاره...............
خدا بهشون صبر بده و ان شالله امیرعلی سعید هم سلامتیشون رو بدست بیارن

ممنون عزیزم آره انشااله برای هیچکی نیاره مخصوصا برای این بچه های معصوم

الناز
4 آبان 92 16:52
خداصبرشون بده...انشالله زودی خوب میشن خانمی


فدات مهربونم
فریبا
4 آبان 92 18:55
سلام واقعا متاثر شدم..انشالاه غم آخرتون باشه و خدا بهشون صبر بده..خیلی وحشتناک و ناراحت کننده بود....انشالاه که سلامتیشونو بدست بیارن...


ممنونم فریبا جون الهی غم نبینی
سحر
4 آبان 92 23:11
الهی بمیرم خدا بیامرزتش
من حال جاریت رو خوب درک میکنم باران جان


گلم باورکن سر تشییع جنازه یادم افتاد تو هم این حال وروز روکشیدی الهی خدا خواهرت وهمه رفته گان رو بیامرزه
راضیه
5 آبان 92 9:15
خدا به همتون صبر و آرامش بده
عزیزم منم یه مامان منتظر هستم خوشحال میشم همراهتون باشم و بهم سر بزنی با اجازتون لینکتون کردم


سلام عزیزم انشااله انتظارت زود به پایان برسه ممنون سرزدی چشم مشکل نتم حل بشه میام بهت سرمیزنم
چشمه
5 آبان 92 9:53
سلام باران . من وقتی امیر علی رو روی تخت بیمارستان دیدم خیلی جلوی خودمو گرفتم که بغض نکنم و سعی کردم فقط سر درد بگیرم . ولی با دیدن این عکس . . . بیخیال . ممنون که به فکر امیر علی بودی ولی خدا رو شکر دستش به عمل جراحی دوم نکشید و مرخصش کردن . خدا رو شکر خدا همه مریض ها رو شفای عاجل عنایت کنه . آمین


سلام عشقم ببخش نمیدونستم میای ومیبینی وبازم ناراحتش میشی آره خداروشکرکه بهتر شد ودیشبم مرخص شده
توت فرنگی(مامان علیرضا)
5 آبان 92 12:38
خیلی ناراحت شدم دیدم این خانواده این طوری شد
خیلی سخته داغ عزیز
مخصوصا این طفل معصومه اکه تصاده کردن
مرگ دیدن نمی دونم واقعا تصورش هم نمی شه کرد
انشالله زودتر خوب شن
خدایا هیچ خانواده ای رو از هم جدا نکن

خدا به خانواده این بازمانهد هم صبر بده
خیلی سخته مرگ ناگهانی

الهی آمین ممنون گلم

فندوق مامان
7 آبان 92 0:10
سلام عزیزم ببخشید که خیلی وقت بهت سر نزدم بوس. خیلی متاسف شدم خدا بیامرزش و خدا به همه ای بازماندگانش صبر بدهد


سلام چه عجب خانمی/ممنونم
نفس مامان لیلا
7 آبان 92 12:25
خیلی ناراحت شدم با اینکه اداره بودم زدم زیر گریه خدا به همشون صبر بده مخصوصا به پسرش.


قربونت برم انشااله غم نبینی بازم بهمون سربزن خوشحال میشم