سلام به دوستای گلم
دلم پوکید خدایا
قرارشد پاییــــــــــزبیاد وبارون بباره
پس چرا همش داره غم میباره
حوصله دلم آشوب شده غمم داره بی امون بغضاشو قورت میده
دیشب هوامو عوض کرد اونکه روز وشبم آشنام تو این شهره بردم رستورانی که همیشه
دوست داشتم برم یه رستوران ایتالیایی غذاش وفضاش فوق العاده بود
دیشب خوب بودم
اما صبح با دیدن صورتم توآینه وسرگیجه شدیدی که داشتم
حالم بیشتراز همیشه گرفت حتی همکارامم متوجه حال خرابم شدن
چه کنم خدایا
زجرمن از ندادنت نیست از این بی حوصلگی این شهره دلم میخواد برم اما نمی دونم کجا
یکم خسته ام
از خودم از تنم
بازم باران غمگین شده....
کاش میشد سه ماه تمام میخوابیدم
تو انتهای یه کوچه بن بست...
از توضیح دادن وبه دروغ تظاهرکردن متنفرم
باران غم داره...
این بغضموخدایا کجای کنجدآغوشت بشکنم
چشمه من به کجا میبرم خودم وتورا
گناه تو چه بود بشینی وببینی حال مرا
به چه زبان بگویم میپرستمت دومین قبله گاه عشقم
شانه هایت همیشه آرامش تار وپود گیسوان پریشانم بوده
وتنت تمام غم مرا ذوب کرده
پس از چه ناشکرم؟
همش به خودم میگم بیخیال باران افسردگی فصلی گرفتی
زیادی فکر وخیال میکنی/همین ها باعث میشه گاهی با عشقم با نفسم بحثمون
بشه اینطوری
خوب دعوای زن وشوهریه دیگه
ولی دیشب خیلی بهم خوش گذشت الانم خوبم یعنی دارم بهتر میشم
چون تب داشتم وقاعدگیمم بهم خورده حال روحیمم بهم ریختس اما هادی جون درکم میکنه و
همش پرستاریمو میکنه