امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

تعظیلات قشنگـــــــــــــــ اما بی تو

1392/10/19 11:09
374 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام روز دوشنبه سورپریز شدم چون خواهرم تماس گرفت وگفت فردا بعداز ظهر میان تهران

منم خیلی خوشحال شدم چون دوست هادی هم اومدنشون رو کنسل کرده بودن/

 

سه شنبه هم که تعطیل بود ومن وهادی کلی جمع وجور کردیم /

تا جمعه موندن وفوق العاده خوش گذشت هرچند من سیر نشدم ازشون ولی خداروشکر که اومدن

وحال وهوای هردومون رو عوض کردن/شب شهادت امام رضا دور از چشم همه یه خلوت کوچولو

کردم وهمه رو دعا کردم وبا اشکام خواستم لطفشو به همتون نشون بده ومنم فراموش نکنه

اینم تمام عکسایی که این چند روز گرفتم/

تا دوستای گلم رو هم از این شادی چند روزه شاد کنم/

سر شام دست وپامو گم کرده بودم وزرشک وزعفران یادم رفت نگید بلد نبودما

خو یادم رفت...خخخخخخخخخخخخخ

اول از عکسای پارساجون شروع میکنم

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

 

اینجا با بازی مادر جون غذاشو داد خورد

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

 

وشیطونیهاش تو این چند روز...

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

 

اینجا تمام برنامه های گوشیم سرویس شد

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

اینم شام اول

Se a imagem nao carregar, clique em voltar em seu navegador e tente novamente!

از بقیه شام وناهار ها عکس ننداختم گفتم خوبیت نداره خخخخخخخ

تمام این سه روز خونمو مثل دسته گل گرد گیری کردن همه در و دیوار رو برام پاک کردن شیشه ها

کابینت ها مجسمه هام گل هام اصلا ول کن نبودن میگفتن تو نمیرسی همش سرکاری

من به خیال خودم خونم تمیزه اما خواهرم شدید به جون خونه افتاد و برق انداخت/

منم فقط به غذا میرسیدم

 

از هادی وزحماتشم ممنونم/

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

فریبا
14 دی 92 15:03
سلااااااااااااااااااااااااا بالان خودم؟خوفی؟خیلیییییییییییییییییییی خوشحالم که اومدی.....دلم برات تنگولیده بود اما میدونستم مهمان داری زیاد مزاحم نشدم و اس ندادم......... خیلیییییییییییییی خوشحال شدم که مامانت اومد پیشت گلم روحیه ات عوض شد خدا رو شکر دوست داشتم عکساتو ببینم دست آبجی و مامان گلت درد نکنه سفره شامت خیلی با سلیقه و توپ بود...................عزیزم ماشالاه به این پارسا خیلی نازه....خواهر کوچولوشم خشگله..............................................خیلی ممنون بابت رمز.همه چی عالی بود........
بــــــــــــاران
پاسخ
قربون تو عزیز دلم الهی زودی پست مامان شدنت رو بزارم عزیز دلم
تون فرنگی(مامان علیرضا)
14 دی 92 15:50
ای جونم کلی خوشحال شدم نوشتی مامانت اومده کلی چند روز رو لذت بردی کنار خانوادت انشالله که از این دیدنها زیاد باشه سفره غذات هم حرف نداشت شیطون نکنه روزهای دیگه حسش نبود آشپزی ساده داشتی عکس ننداختی هر چند مادر آدم که غریبه نیست هر چی بخورن لذت می برن خونه دخترشون مامان و خواهر مهربونی داری مادرت رو دیدم کلی لذت بردم از چهره مهربونش خدا انشالله خانوادت رو برات حفظ کنه دست شوهرت هم درد نکنه حسابی همراهیت کرد کوچولوها رو هم که نگو حسابی شیطنت می باره ازشون انشالله دلت همیشه شاد باشه ممنون به ما رمز دادی و مارو در کانون خانواده خودت شریک کردی
بــــــــــــاران
پاسخ
مرسی عزیزدلم/خخخخخخخخخخخ نه والله درستیدم قورمه وماکارانی و زرشک پلومرغ درستیدم والبته با همه اینا دو وعده نزاشتن درست کنم/به قول شما خواهر ومادرم بودن وباهم تعارف نداشتیم/
سحر
14 دی 92 23:09
عزززززززززززززززیززززززززززززززززززززززززم چشم و دلت روشن خداروشکر که اومدن و از دلتنگی درومدی خواهری منم رفتم دیدن مامانم خیلی خوشحالم که حال و هوات عوض شده فقط عکسات رو نتونستم ببینم آخه مشکل داره نتم همیشه خوش باشی خواهری
بــــــــــــاران
پاسخ
عزیزم انشاالله به تو هم خوش گذشته باشه گلم/فدات شم نت درست شد حتما بازم بیا ببین
مثل هیچکس
15 دی 92 11:03
از کامنت دوستان فهمیدم بالاخره خونوادت اومدن ،چشمت روشن
بــــــــــــاران
پاسخ
من که خانم بهت رمز دادم چرا باکامنت؟
مثل هیچکس
15 دی 92 11:59
ممنون عزیزم بابت رمز ،اول ندیدم که رمز رو فرستادید .چه مامان وخواهر مهربونی ، خدا همگی رو برات حفظ کنه . خوشحالم که حال و هوات عوض شده ایشالا همیشه شاد وسلامت باشی وهمینجور چشمت به جمال یه نی نی ناز وتپل مثل پارسا جون روشن بشه .
بــــــــــــاران
پاسخ
ممنون خانم گل
نیلوفر
15 دی 92 13:29
عسیسممممممممممممممم ماشاله چه نازه این آقا پارسا. انشااله به زودی یکی لنگه ی همین ناناز قسمت خودت باران جون. خدا خواهر و مادرت و هم برات حفظ کنه واقعا بودنشون نعمت خیلیییییی بزرگیه.
بــــــــــــاران
پاسخ
فدات نیلو جونم انشاالله خدا شکوفه ی کوچولوی تو ومامان وخانوادتم حفظ کنه/ممنونم ازت
مامان پارساجونی
15 دی 92 14:19
2بار از ظهر برات کامنت گذاشتم ولی این نی نی وبلاگ نمیدونم چرا اینجوری شده امروز
بــــــــــــاران
پاسخ
عهههههههههههههههههههههه بالاخره اومدی میدونی از کی نیومدی به وبم؟اصلا عکسای یلدامو دیدی؟خانم خانما
مامان پارساجونی
15 دی 92 14:24
فکر کنم کامنتام نمیرسه ولی خب دوباره می تایپم خیلی خوشحالم که این چند روز بهت خوش گذشتهوامیدوارم که جمع خاوندگیتون همیشه مستدام و پابرجا باشه ای جووووووووونم از این پارسا شیطون خدا حفظش کنه و یکروزم عکسای نی نی خودتو بذاری که دارا با این شیطون بازی میکنهخدا سایه مامانتو بالا سرت نگه داره دست آبجی مهربونتم درد نکنه که اینقدر زحمت کشید عجب سفره ای هم پهن کردی بانوی هنر مند نوش جونتون
بــــــــــــاران
پاسخ
ممنون فاطمه جونم/آره بودن یه بچه تو خونه وشیطونیهاش کلی آدمو به وجد میاره ممنون از دعات/اختیار داری شما که هنرمندتری خانم/پارسایی رو ببوس
مامان پارساجونی
15 دی 92 14:59
فدات میشم همه پستاتو خوندم همه رو هم دیدم هرموقع میام پای نت به همه دوستام سر میزنم ببخش که بعضی وقتا تنبلی میکنم و کامنت نمیذارم هرچند هم برای یلدا برات کامنت گذاشتم هم برای عکساش ولی هیچکدومش نرسیدیادت نیست همون روزایی بود که نمیتونستم بیام نی نی وبلاگ و مامان شادیم ازم سراغتو گرفته بود دوست خوبم قرار بود بیشتر درکم کنی که
بــــــــــــاران
پاسخ
میدونم عزیزم اما دوست دارم تو اولین نفری باشی که عکسامو میبینی
شبنم
15 دی 92 15:02
سلام گلم ایشالا این ماه خبربارداریتو بهمون بده.ممنون که به وبلاگم سرزمینی منم مثل شماغریبم هیچ کس از خونواده اینجانیستن.سفارش تابلوفرش قبول میکنم فقط منتظرم مدرکمو بگیرم این تابلو هم نقشه شو خودم کشیدم وکاراولمه. گلیم میبافم
بــــــــــــاران
پاسخ
سلام عزیز دلم خبرشو حتما بهم بده تا سفارش بدم انشاالله خودتم زودی مامان میشی
الناز
15 دی 92 17:03
هورااااااااااااااااااااااااااااااا چشمتون روشن باران جونمم...خداروصدهزار مرتبه شکر مامان و خانواده اومدن و دلت کلی اروم شد و خوشحالی...انشالله همیشه اینطوری شادباشی گلم...خواهرزاده هات نازن....وای پارسا خیلی خوشکله بوس از لپاش.....انشالله به زودی خبر خوب بهمون میدی گل خانم
بــــــــــــاران
پاسخ
آره الناز جون روحیم خیلی عوض شد/ممنون که هستید وخداروشکر که دارمتون/انشاالله از شما هم خبرای خوب بشنویم
توت فرنگی (مامان علیرضا)
17 دی 92 21:15
دوست خوبم سلام امروز اومدم خبری بهت بدم سایت سرزمین کودک با آدرس sarzaminekoodak.ir رو با موضوعات مادرانه و کودکانه افتتاح کردم خوشحال میشم به سایت بپیوندی و من رو همراهی کنی کلیپ شب یلدا هم ساخته شده و تو سایت سرزمین کودک قرار گرفته البته لینکش هم تو وبلاگم هست
زهرا مامان کوشولو
20 دی 92 21:38
ای جونم .مهمونی چه پسمل خوشگلی . خدا حفظش کنه
بــــــــــــاران
پاسخ
مرسی عزیزم/لطف کردی سرزدی