مقتدای ما اهل بیتــــــــــــــــــــــــــ
دیشب اشک ریختم ولی شکر خدا کردم گفتم دیگه سپردم دست خودت راضیم به رضای تو
صفحه منو موبایلمو عوض کردم از آخرین گلی که هادی برام خریده بود تبدیل شد به عکس روز عاشورا
که هادی رو اسب یه نوزاد تو بغلش بود/دیشب فقط شکرخداکردم گفتم از این دنیا که هیچکس
هیچ چیز رو با خودش نمیبره جز دومتر کفن منم ازت هیچی نمیخوام هرطور خودت صلاح میدونی/
عزیزم بارانکم نمیدونم روزی قسمت میشه این نوشته هاروبخونی یانه ولی میدونم که میشنوی
فرشته ی کوچولوی من/عزیزم دیشب خواب خیلی عجیبی دیدم که صبح توی ماشین یادم افتاد/
وهمین الانم باورم نمیشه/دیشب خواب دیدم مثل جشن تکلیف توی یه جمعیت هم سن خودم
همه با لباس وچادر سفید نشستیم/اگر میگم جشن تکلیف چون دقیقا همین رو به خانمی
که کنارم نشسته بود گفتم که ما چقدر شبیه دخترهای متکلف اینجاییم/خانم رو سپید ومعمولی بود
وکاملا پوشیده از مدرک تحصیلی هم پرسیدیم وبعد یهو یک جشن برگزار شد و بعد حاشیه های
خوابم که کمی قاتی پاتی بود/
بخش دوم خوابم که خیلی متعجبم کرد توی خیابون نزدیک خانه امان بود که دیدم دسته دراومده بود
از یک طرف دیگه دیدم دسته ای که میاد فقط خانم هستند که قنداق سبز توی بغلشون هست
خدا شاهده عین واقعیت از یک خانم سوال کردم مگه ماه صفر وعذاداریها تموم نشده؟
اون خانم گفت این دسته امام حسن عسکریه...
صبح از خواب بلند شدم وقتی تو ماشین نشسته بودم دور میدان یه پلاکارد دیدم که شهادت
امام حسن عسکری مزمونش بود تو دلم گفتم خب لابد این مال ماه صفره هنو درش نیاوردن
و چه حیف که زودتر این خوابو ندیدم/
وقتی رسیدم سرکار یاد حرف اون خانم تو خوابم افتادم که گفت این دسته مال امام حسن عسکریه
تقویمو برداشتم و وقایع این ماه رو دیدم/
در کمال ناباوری دیدم نوشته 8 ربیع الاول یعنی همین جمعه شهادت امام حسن عسکریه
خدایا این یعنی چی؟
یا کریم اهل بیت
یا امام حسن عسکری/ که هم سن من بود و به شهادت رسید/
یا اباصالح...
چی بگم...
جمعه اگر قبول کنه آش نذری میدم انشاالله که خدا جواب دل همتون رو بده
به منم نظر کنه الهی آمین
*