توبیا...
غمگین نیستم غمم خالی بودن از توست تو بیا شادی کن تو بیا و یقه ی آهار بسته غم را با گریه شیرینت
بشور توبیا با عشق زندگی کردنت بامن تو بیا دور دنیا بردنت با من تو بیا خنداندنت با من اگرشده تورا میکشم
به جان تا مبادا برنجی از زمین تو بیا آرام کردنت بامن زمین کمی سرداست درست ،توبیاگرم کردنت بامن
چیزی ندارم برایت قربانی کنم توبیا جان به قربان کردنت بامن اینجا مسکن از جنس سیمان دارند تو بیا کلبه
کاه گلی اش بامن اینجا کسی حوصله کسی را ندارد تو بیا تمام حوصله های عالم بامن...توبیــــــــــــــــا
بامن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی