امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

توبیا...

1392/5/29 12:24
319 بازدید
اشتراک گذاری

غمگین نیستم غمم خالی بودن از توست تو بیا شادی کن تو بیا و یقه ی آهار بسته غم را با گریه شیرینت

بشور توبیا با عشق زندگی کردنت بامن تو بیا دور دنیا بردنت با من تو بیا خنداندنت با من اگرشده تورا میکشم

 به جان تا مبادا برنجی از زمین تو بیا آرام کردنت بامن زمین کمی سرداست درست ،توبیــــــــــــــــــــــــــــــــا...بامنتوبیاگرم کردنت بامن

چیزی ندارم برایت قربانی کنم توبیا جان به قربان کردنت بامن اینجا مسکن از جنس سیمان دارند تو بیا کلبه

کاه گلی اش بامن اینجا کسی حوصله کسی را ندارد تو بیا تمام حوصله های عالم بامن...توبیــــــــــــــــا

بامن.

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان حنانه زهرا
29 مرداد 92 17:37
ایشالله که زود زود بیاد

ممنون مامانی

شمیم
13 شهریور 92 18:21
همه ی حرف های شاعرانه ات را خواندم. هرچه بیشتر وبلاگ ها ا می گردم احساس می کنم مادران منتظر به هم شبه ترند .
همه کودکانشان را در میان قطره های باران می جویند . همه طعم تلخی نا امیدی را چشیده اند اما فقط به شیرینی امید به خدا زنده اند .
گویی ما در آسمان با هم خواهر بوده ایم و با یک چشم به دنیای اطرافمان می نگریم .
راستی با اجازه لینکتون کردم .


سلام ممنون عزیزم که اومدی وافتخاردادی لینکم کردی منم همینطور/انشااله شماهم به آرزوت برسی
مهرنوش
30 تیر 94 22:50
سلام خیلی مفید بود ! به منم سر بزن
سحر
31 تیر 94 14:23
سلام ! وبلاگ خيلي زيبايي داري!