امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

بالاخره آسمون تهران دوشب مکرر بارونی شد

1392/10/3 16:38
300 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام: tatan11.blogfa.com

دیروز غروب که از سرکار برمیگشتم رعد وبرق تو آسمون دنبال هم خط مینداخت تو آسمون

سلام وخوش آمدید

 

شب قبلش بارون رو ندیده بودم وفقط رد پاشو صبش دیدم.ولی حالا که میخواست بالاخره بباره

حالم دگرگون بود دستم دوتا دفتر نت سنتورهمسری بود به همین خاطر مجبورشدم سوار ماشین

شدم با این حال حسابی پالتوم خیس شد.

به کوچه که رسیدم بارون آرومترشدوخلوت بود

گفتم کاش بی بی میخریدم ومیزاشتم تا شاید به برکت این بارون بعداز٢٠ روز تاخیراز پری

حاجتمو بگیرم اما خونه که رسیدم پری هم اومد خیلی تو خلوتم گریه کردم  ولی آخرش گفتم

شکرراضیم به  رضای خدا...  من کی باشم که بخوام از خدا گله کنم.فقط ازش میخوام بهم

صبوری بده طاقت بده یه دل گنده بده تا با ناراحتیم آرامشو از شوهرم نگیرم واونم اذیت نکنم.

باران رحمت خدا همیشه میباره این ما هستیم که کاسه هامون رو برعکس گرفتیم.

 animated gifs of umbrella

                       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

الناز
6 آبان 92 15:53
عزیزم انشالله ماه اینده برات دعامیکنم


هرچه از دوست رسد نیکوست
چشمه
6 آبان 92 16:05
سلام باران . سلام به تازگی بر و روی طبیعت و بوی نم و خاک های کوچه پس کوچه های شهری که سالهاست در آن زیسته بودیم و بارانی شده ایم اما حالا در میان مشتی از ساخت و سازهای سر به فلک کشیده ی شهر آهنی صبح میرویم بیرون و شب را بی دیدن ستاره بر میگردیم خانه و مینشینیم پشت پرده های پنجره هایی که اآنطرفشان نمایان از محبت هست یا نیست . دیگر باید به نوشتن بداهه پایان دهم و برم آنطرف میزم کنار مدیر بنشینم که بگوید این چیست و آن توضیح مال کدام است و باز هم حوصله ام را سر ببرند اطرافیان مدیریت . بگذریم تصویر قشنگی از باران نوشته ای باران. دوست دارت چشمه 503


ممنون اومدی ببخش که اینطوری شدم ببخش که گاهی تلخم
چشمه
6 آبان 92 16:12



آینه برگردون
چشمه
6 آبان 92 16:13



دیووووووووووووووووونه
چشمه
6 آبان 92 16:14



گل][عاشقتممممممممممم
مامان پارساجونی
6 آبان 92 18:28
عزیزدلم اصلا غصه نخور گلم خدا صلاح هممونو بهتر از خودمون میدونه مواظب خودت باش


ممنون فاطمه دوست جون جونیم
توت فرنگی(مامان علیرضا)
6 آبان 92 22:37
وای من عاشق بارونم
خیلی دوست دارم بدون چتر زیر بارون راه برم و خیس شم
بارون و دوست دارم هنوز
بدون چتر و سر پناه
کاش من تو بارون بودم
خوشبحالت خدا این لطف رو به تو کرد و گونه های تو رو از بارش رحمتش پاک کرد
اون موضوع هم انشالله دیر وز زود درست میشه
راهش همینه راه زندگیت رو ادامه بده انشالله خدا هم به زمانی که مصلحت می دونه حاجتت رو می ده
ممنون باران جان امودی وبم عزیزم
دوستت دارم
عکس باروت هم خیلی قشنگه من که عاشق این عکس شدم


ممنون عزیزم خداعلیرضاکوچولوروبرات حفظ کنه
سحر
6 آبان 92 23:44
توکل به خود خود خودش عززززززززززززززززیززززززززززززززم
مامان ریحان
7 آبان 92 11:18
حسابی ما رو بردی تو حال و هوای محرم....ان شالله به حق امام حسین به حاجتت برسی باران جون


ممنون همچنین
مامان ریحان
7 آبان 92 11:21
چرا اسم من تو لینک دوستات نیست


وای خدای من لابد اشتباهی حذف شده ببخشید خودت میدونی من همیشه بهت سر میزنم گلم