اطلاعیه به عزیزانم از حضور شما بارش بهارم
دیروز ١٨ فروردین 93بعد سونو به خاله مریم اس دادم:
من:سلام خاله مر مر خوبی؟
خاله مریم:سلام مرسی خوبم عزیز خاله
پیش خودم گفتم عه متوجه نشد که اینبارنوشتم.
من:منم خوبم ولی خیلی کوچولوام هنوز 1ماه ونیمه ام خاله
خاله مریم:واقعا بگو ب خدا
من:آله
خاله مریم:خیلی خوشحال شدم دروغ بگی میکشمد.
خاله مریم:رفتی آزمایش
من:چرا دروغ بگم/سونو هم رفتم خاله جون.
خاله مریم: به سلامتی انشااله . خیلی خوشحال شدم.
من:
خاله مریم : قربونش بره خاله
بعد سریع به مامان هم خبر داد و اس داد که مامان خیلی خوشحال شده.
به خاله لیلا هم اینطور اس دادم
که رفتی ببینی نی نیت چند وقتشه؟
اون گفت نه فقط آز دادم
نوشتم پس نی نی هامون هم سن هم میشن
واااااااااااااااااای شروع کرد به زنگ زدن
منم خجالت میکشیدم جواب بدم
اس دادم جایی هستم نمیتونم صحبت کنم واقعا هم بیرون بودم/
خاله محبوبه هم که از اول میدونست.
عزیززززززززززززززززززززززززم به جمع خونوادمون خوش اومدی دل مامانو سفت بگیر نفسم
که بی تو میمیرم.
دوستت دارم عمرم کنارم بمون