روزهای باهم بودن من وتو...
سلام نازگلم سلام پسل بازیگوشم سلام حلال دلتنگیای من فدای ورجه وورجه هات گل مامان
کی میشه ببینم که کنارم خوابیدی و وول میخوری و صدا درمیاری از خودت عسلم
دردای فیزیکیم با هربارفکر به بودنت کنارم از ذهنم پاک میشه پسر نازنینم
امیر عباس مامان ، درد معدم که دوهفتس انگار یه لقمه گنده تو گلوم گیرکرده ، درد کمرم که وقتی میشینم
به زور میتونم پاشم وشبا به هرطرف میچرخم درد میکنه ، درد رگهای پام که منقبض میشن وتو خواب
وبیداری دردشو حس میکنم و گاهی هم سردرد و بی حالی و به اضافه دلتنگی برای خونه ی پدری
طوریکه جدیدا هرکی رو میبینم همسن باباست گریم میگیره هرکی رو میبینم میره خونه مامانش
گریم میگیره نه من به این غربت عادت بکن نیستم مگه اومدن تو مشغولم کنه همین الانشم تو دنیای منی
عزیز مامان همین الانم داری واسه خودت میچرخی و دلداریم میدی که مامانی پسر بامعرفتت کنارته
فدای تو بهترینم موقعه اذان صدای تی وی رو بلند میکنم تا گوشت از حالا نوازش بشه.
امیرعباسم غذاتم دیگه داره آماده میشه و این معجزه ولطف خداست که به حیرت میندازه آدمو
من وتو هر لحظه برای مامانای منتظر دعا میکنیم تا انتظارشون تموم بشه وزندگیشون شیرینتربشه
یه مرد هرچقدر عاشق بچه باشه بازم یک درصد از حس های یه زن رو نمیفهمه این نعمت فقط مال
مازنهاست به همین خاطر ما تشنه تریم به این حس ،وقتی دختربچه ایم بغلمون عروسک میدن
و ما از همون بچگی عاشق مادر شدن میشیم و من دعامیکنم همه ی زنهای منتظر دنیا از این حس
محروم نشن که یه چیزی فراتر از همه ی چیزهای دنیویه ،مامانی فکر نکن چون پسری فقط برات ماشین
میخرم نه عروسکم باید داشته باشی وتو هم از حالا عاشق بچه دارشدن بشی و هیچوقت نه اجازه
میدم نه میزارم کسی واست تفنگ بخره تو میشی تک دونه ی خونه ی ما هم مردونه بزرگت میکنیم
هم مهربون وبامعرفت مثل همین الانت که سفت دلمو چسبیدی نازنینم.
دو هفته دیگه بازم میریم پیش دکتر فک کنم باید آمپول کزاز بزنم آخ جونم دوهفته دیگه انشااله تو ماه هفتمیم
هورااااااااااااا شکر خدا شکر...