امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

پسرخاله بارانکم...

عزیزکم این محمدپارساست در 2 سالگی الان 3 سالشه اونقدر خوردنی وملوسه که نگو چشماش مثل رنگین کمون همش رنگ عوض میکنه هم سبز میشه هم طوسی زبونشم اونقدر شیرینه که نگو این عکس رو تابستون گذشته جلوی درب خونه مادر گرفتم داشت از دستم در میرفت که عکسی ازش نندازم اما بالاخره موفق شدم اینو گرفتم.بارانکم شما بچه ها همتون بوی بارون بوی لطف خدا رو میدید. ...
3 شهريور 1392

مادری منتظر باران...

  سلام بارانکم...نازکم پشت شیشه بهت زده باران گرفته ذهن پرتشویش این روزها خیالی که از تو بگذرد زخم نیست جانکم تسلای روح است به وسعت یک پنجره خیس وهو که میکنم تصویر تیره غم نمیگزاردم تا بیشتر بمانم با روح آشفته و درگیر یک فاصله ام فاصله ام از نگاه آسمانی تو که هنوز به وصال دلتنگیهایم نرسیده وپشت ابرها می لولد/ بارانکم من از تمام  دل مشغولیهایم چیزی ندارم جز تو وسایه چشمه ای که در زندگی ام می خروشد وحیرانم از رابطه ام با حیات آبی رنگم که تماما با آسمان پیوند التماس دارد که  ببارد که بخروشاند که مرا به تو بارانک بپیوندد بارانکم مادرت را تو بارانی کن و با آسمان آشتی ده من منتظرم جانکم... ...
2 شهريور 1392

آقا ماهم دل داریم...

  بارانکم آخرهفته ی غریبیست همه نزدیکهای چشمه رفته ان پابوس منم که کسی را ندارم  دراین شلوغی تهران به آقا بگو ماهم دل داریم دلمان زیارت میخواهد دلم زیارت در پاییز  میخواهد زیر باران بیلیط ماراهم ok کند.. .بارانکم تو هنوز در آسمانی به آقا بگو صدای  ماراهم  بشنود دلم هوایش را کرده دلم هوای پنجره فولادش راکرده دلم هوای زیرزمین آینه کاری  اش را کرده...برویم امامزاده صالح نه شاید روحمان آرام شود.شاید چشمه که آمد رفتیم  امامزاده صالح شنیدم نسبت نزدیک به امام رضا دارد...بارانکم توهم بیا درآسمانش کمی  نگاهم کن نازکم...     ...
31 مرداد 1392

باران وچشمه

نکند بارانکم از تو فقط چتری بماند برایمان؟ نکند تو مارا باهم برای هم اما جز خودت بخواهی... نکند نیایی بارانکم... من با چشمه میخواهمت اگر چشمه تنهایم نگذارد نمیگذاردم میان این همه هیاهوهای غریب نمیگذاردم من با او پیر هم که شوم تو خواهی بارید یک روز برکف دستم... ...
31 مرداد 1392

تقدیم به مادرم که ماه هاست روی ماهش را ندیدم

همین دیشب صدایش را شنیدم از کجا فهمید خسته ام نمیدانم یعنی  مادر نشدم که بدانم اصرارش برای رفتنم فایده ای نداشتبمیرم برایش  او که نمیداند من بهانه نمی آورم وفقط نمیتوانم بروم نمیتوانم چشمه  را وکارم را وتلاش برای بارانکم را بگذارم وبروم حتی برای چند روز... اصلا شاید به قول چشمه لج کرده ام با تمام دنیا و میخواهم فقط در  خلوت باشم من باشم وحرفهایم ویک دنیا آدمهایی که می آیند درسکوت برایم حرف میگذارند. این ماه هم در انتظارت خسته نشدم وباز نشسته ام به انتظار و چشم  به آسمان دوختم تا بیایی خدایـــــــــــــــــــــــــافقط یک قطره.... آقا فقط یک قطره...ازبارانت برای...
31 مرداد 1392

دخترک بارانیم...

دخترک بارانیم...پشت شیشه احساسم چه زیبا می نمایی گویی تمام سلولهای ذهنم را ازتوآفرید گویی خدا تمام جانم را در تو کاشت تا برویم از تو از باران زدگیت از آن سرخی پراز پاکی لبهایت نازکم تو آهی نه ببخشم توآه نیستی تو ترانه یک آسمانی تو پشت یک دنیای باران زده ای که روزی درب خانه ات راخدا برایم خواهد گشود ومن در آغوش تو خواهم زیست چقدر عجیب میخواهمت مثل چشمه که آن هم عجیب آمد... بارانکم دخمل بارانیم قطرکم چکه کن وبغض این سالها را در من بشکن من سالهاست در انتظار موسیقی  باران عشقت مانده ام ببار برمن بارانکم ببــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار...       ...
31 مرداد 1392

فرشته کوچولوی باران زده ام بخواب

 بخواب در آسایش ابرهای خیالم نازکم بخواب در سکوت پر احساس پلکهای در نسیم رویاهایم/ بخواب فرشته ی هرشبم در سایه باوری که درتو دارم ومن تمام فریادها را درتوآرام میکنم میدانم توهم مثل بابایی حوصله صداهای پشت دیوار را نداری و دوست داری وقتی روی تختکت لم میدهی همه جا آرام باشد مثل دلت مامانیم بخواب بارانک کنار ذهن آرام باباییت بخواب من زورم به همه صداها میرسد شما آرام باشید.شما بخواب بارانکم دستت را دورگردن چشمه حلقه کن فدای چشم هردو اتان فرشته آسمانهای شبم لا لا لالایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ...
30 مرداد 1392

قدم بگذار بارانکم

 روی شن های دلم قدم بگذار تا برایت با اولین موجی که میرود قلعه بسازم روی ساحلی که جای قدم هایت نقطه های التیامند.آهکم نورکم ماهکم عمرکم قدم بگذار روی ثانیه های زندگیم تا بغض هزار ساله ام بشکند واز ذوق نگاه تو ببارم من بارانم ولی خشکم گلکم نباریدم تا تو درمن بباری بارانکم.جای نبودنت دارم زمین میکارم در دلم ...دلم زمین توست آماده سبز شدن .چه بهشتی می شود دنیای من وقتی پر شوم از تو گلکم. ...
30 مرداد 1392