امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

من اومدم ...

سلام دوستای گلم من اومدم باکلی حرف وعکس اما دیشب دیر رسیدیم خونه والانم سرکارم حتما فردا همه اتفاقای خوش این روزهارو مینویسم/همدان خیلی سرد بود اما گرمای خونه مادری ودیدن وطن کلی خوش گذروندیم/همراه دعا وعذاداری مخصوص تک تک اسم شما منتظرهارو هم روز عاشورا وقتی لقمه نذری میگرفتم دعا کردم به سبزی این سبزی که تو هرلقمه میزارم سال دیگه دامن تک تک اونایی که میخوان مادر بشن رو سبز کن/الهی آمین ...
26 آبان 1392

خواب شیرین

دو شب پیش عین واقعیت و خیلی واضح این خوابو دیدم:بایه لباس صورتی بیمارستان ویه کلاه همرنگش باچشمای مست ونیمه باز رو تخت چرخ داربودم دوتا پرستار آوردنم تواتاقی که عین من یه خانم هم اونجا بود مامان وهادی بالا سرم بودن ولبخند رو لباشون بود خودمم همینطور هادی ریش داشت ونگاهش پراز خنده وخوشحالی بودکه پرستار یه پسرنوزادخوشگل که بلوز شلوارکتان سفیدتنش بود داد دستش واونم آوردش طرف من ماه بود قربونش برم عین واقعیت عین روز عین خورشید واضح خداروشکرکه خواب بچمو دیدم خداروشکرعزیزم اومدی به خوابم وآرومم کردی عمرم بدون تو هیچه مادرانه منتظرتم نفسم ما امشب شام میریم شهریار خونه دوستم وبعداز شام به سمت همدان حرکت میکنیم که تاسوعا وعاشورا...
21 آبان 1392

عکسایی که وقت نکردم بزارم براتون

  اول از همه این شور رو 1 آبان درست کردم اولین بارم بود وفک کنم خوب شد مامان پارسایی هم کمکم کرد دسش دردنکنه بعداز 20 روز پری شب هم رفتیم کرج دیدن امیرعلی جون که الحمدالله بهتربود وگچ پاش پراز نقاشی ونوشته یه ژل آکواریومی هم براش درستیدم خیلی خوشش اومد تا 42 روز دیگه باید پاو دستش توگچ بمونه/اینم عکس امیرعلی دو هفته قبل از اون تصادف لعنتی این عکسشم مال دوشب پیشه جمعه پیش هم رفتیم مراسم شیرخوارگان حسینی واسه دخترخالم ودخترداییم وهمه شمابه اسم دعا کردم اینم چندتا از بچه های خشگل مراسم الهی سال دیگه همه دوستان غریبه وآشنا که دلشون یه بهونه ناز واسه خوشبختی بیشتر توآغوش...
21 آبان 1392

سلام به دوستای گلم

دلم پوکید خدایا قرارشد پاییــــــــــزبیاد وبارون بباره پس چرا همش داره غم میباره حوصله دلم آشوب شده غمم داره بی امون بغضاشو قورت میده دیشب هوامو عوض کرد اونکه روز وشبم آشنام تو این شهره بردم رستورانی که همیشه دوست داشتم برم یه رستوران ایتالیایی غذاش وفضاش فوق العاده بود دیشب خوب بودم اما صبح با دیدن صورتم توآینه وسرگیجه شدیدی که داشتم حالم بیشتراز همیشه گرفت حتی همکارامم متوجه حال خرابم شدن چه کنم خدایا زجرمن از ندادنت نیست از این بی حوصلگی این شهره دلم میخواد برم اما نمی دونم کجا یکم خسته ام از خودم از تنم بازم باران غمگین شده.... کاش میشد سه ماه تمام میخوابیدم تو انتهای یه کوچه بن بست... از توضیح دا...
19 آبان 1392

خاک کربلا

قطعه ای از خاک کربلا که در موزه حرم امام حسین علیه السلام نگهداری می شود و ظهر عاشورا به رنگ قرمز تغییر رنگ داد و شبکه کربلا این لحظه رو به صورت مستقیم پخش کرد. فضیلت و آثار و برکاتی که برای تربت حسینی است، برای هیچ تربتی و قطعه‏‌ای از قطعات زمین نیست. خاک کربلا قطعه‏‌ای از بهشت است که خداوند قادر متعال به واسطه قدردانی از یک فداکار در راه دین که تمام هستی خود را فدا کرده، در آن خاک، برکت و فضیلت و شفا قرار داده است. کربلایش قطعه‌‏ای از جنت است‏ باب نور و باب لطف و رحمت است‏ چرا تنها این خاک دارای چنین ویژگی‌ها و آثار و برکات است؟ باید گفت: هر چیزی که در این عالم، شرافت ظاهری و یا معنوی پید...
18 آبان 1392

تقدیم به چشمه در جواب کامنت زیبایش

سلام ارباب | چشمه 9:38 16 آبان 1392   سلام باران نوشته ی ارباب رو خوندم خیلی عالی بود نفسم گرفت از بار گناهانم که این از بزرگواری ارباب است که اجازه میدهد با روی سیاه نگاهش کنیم . امسال حال عجیبی دارم که با این سال با این روی سیاه چگونه سبز پوشش شوم . بار اولی نیست که روی سیاهم را با آب بخشش میشوید امام ابنبار تنها او در میان نیست چرا که از تو نیز رو سیاهم باران . پیش از سبز پوش شدنم تو نیز با آب بخششت رویم را بنواز که ساز دلم گز میزند و کوکش به دستان و وجود هنرمند تو ساز میشود و بعد تازه میرسم به آقا . . . ارباب ارباب بی کفن که اونیز معصوم است و از اشرف مخلوقات دلگیر نمیشود . دیگر نمیدانم چه چیزی در ذ...
16 آبان 1392

سلام ارباب

سلام حوصله ام این روزها خاکیست ارباب رویم سیاه چگونه سلامت کنم؟ تنم ذوب شده از تمنای نیاز اما به چه روی از تو بخواهمش چه کرده ام برای امام زمانم وچه هیاهویی به پا کرده ام برای ناخواهانت   در پته ام هیچ چیز نیست آقا اما دلتگ جمع سبز شیرخوارگانت هستم قلبم آشوب قدم هایم شده از خود صغیرم به علی کبیر تو چه بگویم ارباب بگویم به من نوکرخودت یاکنیز مادرت عطاکن خوب است؟ آقابگویم صدایم میرسد به هفت آسمانت؟ من که مادرنیستم بهشتی باشم منکه گناهم شمارشش سخت شده ارباب بگویم ببخش می رسد به درب خانه آن علی کوچکت آقا رویم زیادی کش آمده با این همه عمر که آمدم سیاه پوشی دلداده هایت را دیدم واشکم آمد ت...
15 آبان 1392